مقوله دانش و هنر از مباحث حساسی است که از حیث زیبایی شناسی ، بعد عاطفی و احساسی و در ضمن به مفهوم روانی ، یعنی وسیله ای برای تهذیب روح انسان است .
اگر عقل تندرست در بدن تندرست است ، ذوق تندرست نیز در روح و روان تندرست است . اگر بدن بشر با خستگی ناپایدار می شود و کسالت و بطالت را نصیب انسان می سازد ، روان آدمی نیز در مساوی مصائب ، ناروایی ها ، خستگی های ناشی از حیات ماشینی ، ناهنجاریهای اجتماعی ، تبعیض ها و ... مضطرب می شود . اینجاست که باید دریچه هنر را گشود و با زبان شیرین هنر ، روح و روان دردمند را شیفته ساخت و با هنر درمانی ، سخن درمانی و داستان درمانی دچاری های روانی انسان پرشتاب امروز را برطرف ساخت .
چرا که تماشای گالری هنری ، انسان را به کنکاش در قلمرو رنگ های تابلوها می کشاند ، صحنه نمایش وی را به تفکر وا می دارد و موسیقی به جان خسته او طاقت می بخشد الی آرامش و سکون بر خاطر او حاکم شود . و تمام این ها زمانی پدید می آید که بتوان کالای فرهنگی و هنری شایسته ای که در خور تربیت روح آدمی است ، تولید کرد .
تفاوت بین یک تولید کننده و یک خالق در چیست ؟
تولیدکننده راه درست و اقتصادی ترین گذرگاه سپریدن یک کار را می داند تا با کمترین تلاش به نتایج اکثریت دست یابد . او یک تولیدکننده است . ولی یک آفریننده به این در و آن در می زند . او نمی داند مسیر صحیح انجام یک کار کدام است ، این است که بارها و بارها به جستجو و تحقیق خویش در مسیرهای مختلف پیوستگی میدهد . چندین بار مسیر نادرست را طی می کند ، اما به هرحا که جنبش کند ، چیزهایی می آموزد ، او از این روش غنی تر و پخته تر می شود . او کاری را سپریدن می دهد که هیچ کس لغایت به حال انجام نداده است که اگر مسیر درست را دنبال می کرد ، توانا فقدان آن را سپریدن دهد .
پس در تولید کالاهای فرهنگی باید یک آفریننده بود نه یک فرآوری کننده تکراری و تقلیدی از کالاهای فرهنگی و هنری که در ماضی تولید شده است .
محصول فرهنگی :
مراد از اصطلاح «محصول فرهنگی» علاوه بر فیلم ، شعر ، کتاب و ... ، دربرگیرنده : فرآوری علوم و تربیت نیروی انسانی هم می گردد .
اما برای تعیین یک سیاست و یا اقدام فرهنگی معتبر که نتیجه آن فرآوری فرآورده فرهنگی با کیفیت باشد ، باید هدف های گروه های آماج را به دقت توصیف کرد . گروه های آماج انواع گوناگونی دارند که بر این پایه اند :
ü بهرهگیری کنندگان یا مصرف کنندگان فرهنگی
ü تولیدکنندگان فرهنگی
ü دولت و سازمان های نیمه عمومی ، انجمن ها و گروهها
با پروا به اینکه مصرف کنندگان در مرکز تجزیه و تحلیل قرار دارند ، ضوابط زیر از جهت تعیین تفاوت های رفتاری آن ها در پیوستگی با گسترش فرهنگی دارای اهمیت اند :
ü خصوصیات فردی : سن ، جنس ، پیشه ، تحصیلات ، درآمد ، میزان هنگامیکه صرف کار ، فراغت و ایاب و ذهاب می شود ، فضای فرهنگی و پیشه پدر و مادر ، همکاری در فعالیتهای سیاسی و اجتماعی ، زندگی مذهبی ، میزان همکاری در فعالیت های فرهنگی .
ü خانواده و گروه : ساخت و ابعاد خانواده ، وضع مسکن ، ساز و برگ از نظر وسایل فرهنگی مشابه تلویزیون ، کامپیوتر و ....
ü محیط زیست : محل ماندن (شهر یا روستا) ، تجهیزات موجود فرهنگی و امکانات دسترسی به آنها ، اقدام های فرهنگی دولت
ü ضوابط عمومی : فرهنگ ملی یا خودمختاری منطقه ای ، ادب پذیری ، جدایی یا انسجام نزاکت در بخش های متنوع حیات .
تمام این ضوابط کمکی برای تبیین رفتار فرهنگی است . به طور منطقی نمی طاقت یک سیاست توسعه فرهنگی را در خلا فهم کرد بدون آن که تمام این متغیرها را به حساب آورد ، یعنی با توجه به همگی این متغیرها باید اقدام به تولید یک فرآورده فرهنگی نماییم ، الی آن محصول فرهنگی بتواند در راستای اهداف و مطالبات قرار گیرد و مارا به سر خانه مقصود سوق دهد .
انواع و ویژگی گونه ها و خدمات فرهنگی
هر فرد براساس تجربه و رجحان های خود ، شرایط لازم و کافی برای شناخت مفهوم دانش را معین می کند . به هر روی برای اداء به ویژگی های گونه ها و خدمات فرهنگی ، ابتدا باید این کالاها و خدمات را بخش بندی کرد :
1- اجناس و خدمات فرهنگی خصوصی :
درخصوص این اجناس ، مجموعه ای از قیمتهای بازار حداقل به طور نهفته هستی دارد و مالکیت این گونه گونه ها و خدمات ، مشخص و معین است . مثلا یک کتاب و یا یک سی دی ،
2- گونه ها و خدمات فرهنگی عمومی :
این گونه ها و خدمات ، مالک مشخص و معینی ندارند و هیچ وجه قیمت مشهودی در مورد آنها هستی ندارد . مثلا یک شی میراث فرهنگی
3- کالاها و خدمات فرهنگی ترکیبی
این نوع گونه ها و خدمات ، به طور هم موعد از خاصیت های گونه ها و خدمات فرهنگی خصوصی و عمومی برخوردار هستند . به عنوان نمونه ، یک تابلوی هنری برای مالک آن جنبه خصوصی و برای سایرین که متعلق به دیدن می نمایند حالت عمومی دارد . بسیاری از کالاها و خدمات فرهنگی از این نوع هستند .
4- اجناس و خدمات فرهنگی اعتقادی :
این گونه کالا و خدمات را طبیعتا نمی تاب وارد مقوله ارزش گذاری کرد . ارزش فرهنگی این کالاها دربرگیرنده ارزش هایی از قبیل زیبایی ، اعتقادی ، معنوی ، اجتماعی ، تاریخی ، نمادین و اصالت است .
انواع گونه ها و خدمات فرهنگی از منظری دیگر :
در علم اقتصاد گونه ها و خدمات به سه دسته واسطه ای ، مصرفی و سرمایه ای بخش می شوند که گونه ها و خدمات فرهنگی در این میانی جزو اجناس و خدمات مصرفی به حساب می آیند . اما باید به این نکته ظریف توجه داشت که به کارگیری این گونه اجناس و خدمات فرهنگی و مصرفی می تواند سرمایه های اجتماعی را فرآوری کند که این مسئله ، مهم بودن و راهبردی بودن اجناس و خدمات فرهنگی را به نکوداشتن خاطرنشان می کند .
این کالاها و خدمات فرهنگی دارای تنوع بسیار بالایی است و در این جا به مواردی که بیشتر در جوامع مورد بهرهگیری قرار می گیرد اشاره خواهد شد . که بر این پایه اند :
کتاب ، روزنامه ، مجله ، رادیو و تلویزیون ، فیلم ، ضبط صوت ، سینما ، تئاتر ، ویدئو ، سی دی ، قمر مصنوعی ، اینترنت ، صنایع دستی ، یادگارها هنری ، افزار بازی ، بازی های رایانه ای ، پوستر ، رسانه های سنتی ، سرودها ، بازی های محلی ، ترانه های محلی ، حکایت های اساطیری و نو ، نقالی ، نمایش های عروسکی ، مجموعه نمایشگاههای کتاب ، جشنواره های فرهنگی و هنری ، نمایش ، موسیقی ، ورزش و ...
کالاهای فرهنگی:
این گونه کالاها را می نا به پنج بخش تقسیم کرد که عبارتند از :
1- هنری : دربرگیرنده دوربین عکاسی ، لوازم نقاشی ، طراحی ، گرافیک ، ابزارها خطاطی و آلات موسیقی و ....
2- دستی : قالی بافی ، گوبلن دوزی ، تندیس سازی و ...
3- تفریحی و سرگرمی : چترنگ ، تخته نرد ، منچ و ....
4- مذهبی : سجاده ، جانماز ، عطر ، انگشتری ، مقنعه ، عبا ، چادر و ...
5- ورزشی : توپ فوتبال ، راکت تنیس ، سبد بسکت ، دوچرخه ، اسکیت و ...
به طور حتم می نا تمام کالاهای فرهنگی را در تقسیم بندی پنجگانه بالا جای عدل . ولی در این صورت ممکن است هر کالای فرهنگی عضو چند بخش پیمان گیرد . به عنوان مثال کالای فرهنگی همانند کتاب می تواند آموزشی ، هنری ، تفریحی و سرگرمی ، مذهبی و ... باشد که در هر صورت شکلی از آموزش چه به صورت رسمی و یا غیر رسمی در آن است .
نکته این که آموزش در هر پنج مورد بالا امری جاری و ابدیت است .
مصوبه شورای عالی انقلاب فرهنگی درخصوص کالاهای فرهنگی :
شورای عالی انقلاب فرهنگی یادبود ها فرهنگی را به دو تقسیم نشانه ها مکتوب و غیر مکتوب دسته بندی می کند.
1- یادبود ها مکتوب : با پروا به تنوع تولید نشانه ها فکری ، هنری و ادبی در پهنه فرهنگ مکتوب و نیز پشتیبانی از حقوق مولفان ، مصنفان و پدید آورندگان کتاب، در بسیاری از کشورهای عالم ، آثاری که از راه نزاکت ، هنر ، آفریدن؛ نوآفریدن و نوآوری پدید می آیند ، ثبت شده و صاحبان نشانه ها براساس قانون حمایت از حقوق مولفان و مصنفان و هنرمندان ، مولف ، مصنف و هنرمند «پدید آورنده» محسوب شده و به آنچه از راه ادب یا هنر و یا ابتکار آنان پدید می آید بدون درنظرگرفتن محملی که برای ارائه آن به کار رفته «اثر» اطلاق می شود . نشانه ها باره پشتیبانی این قانون شامل موارد متعدد از دسته : کتاب ، رساله ، آخر نامه ، جزوه ، نمایشنامه ، سروده ، ترانه ، سرود ، تصنیف ، نوشته های علمی ، فنی ، ادبی ، هنری و ... است که برای اولین بار عرضه می شود .
2- یادگارها غیر مکتوب : طبق مصوبه واسپاری یادبود ها غیرمکتوب شورای عالی انقلاب فرهنگی ، نشانه ها فرهنگی غیرمکتوب بر این پایه اند : کاست صوتی ، کاست ویدئویی ، cd ، تابلو نقاشی ، تابلو خط ، تمثال ، پوستر ، کارت پستال ، عکس ، نقشه جغرافیایی ، نقشه معماری و ساختمان ، نقشه قالی و گلیم ، تمبر ، بروشور ، سالنامه ، مدل لباس ، طرح و ... و هرگونه نشانه نوآورانه سایر که از ترکیب چند نشان از اثرهای نامبرده ، پدیده آمده باشد .
پدید آورندگان و تولیدکنندگان آثار مکتوب وغیرمکتوب می توانند با توجه به مراحلی ، نشانه خویش را به ثبت برسانند .
امکانات فرهنگی :
امکانات فرهنگی از پایه ها تکاپو های فرهنگی است . این امکانات عبارتند از : امکانات و تسهیلاتی مانند : کتابخانه ها ، کتاب فروشی ها ، سینماها ، موزه ها و ... بنابراین مولفه دیگری که در پیوستگی درخواست و مصرف کالاها و خدمات فرهنگی مطرح است دسترسی به امکانات بهره برداری از کالاها و خدمات فرهنگی است . میزان دسترسی به کتابخانه های عمومی و یا تخصصی ، تئاتر ، سینما ، مکان های ورزشی ، سمینارها ، کنگره ها ، کامپیوترهای شخصی و یا کافی نت ها و ...
مصرف کنندگان کالاهای فرهنگی :
در بین مصرف کنندگان کالاهای فرهنگی به نکته ظریفی باید اشاره کرد و آن افرادی هستند که در کار و جنبش های فرهنگی شرکت نمی کنند . «فرانسیس جین سن» به این عدم حضور یا به عبارت ساده تر به این غیبت ، اسم «غیراجتماعی» را اطلاق می نماید . این مفهوم قابل رسیدگی است ، زیرا پروا مسئولان و دست اندرکاران را معطوف آن گروه از مردم می سازد که هرگز در فعالیت های فرهنگی کمپانی نکرده و هیچ گونه سهمی در زندگی فرهنگی جامعه که خرج آن از محل خزانه عمومی تامین می گردد ، ندارند . هر چند این امر بلافاصله به ذهن خطور خواهد کرد که غایبان از تئاتر ممکن است در بین سینما روندگان و غایبان سینما در بین تماشاکنندگان تلویزیون باشند . متولیان پی به واقعیتی بردند که از سنه ها پیش برای کارآزمودگان بازاریابی کالاهای فرهنگی شناخته شده بود و آن این که جمعیت ها به گروه های کوچکتر ، که عملات ساختن گروه های فرعی (خرده نزاکت ها) را می دهند دسته می گردند که هر یک از این گروه های فرعی (خرده فرهنگی ها) ، نیازها ،علایق و الگوهای مصرفی خاص خویش را دارند .
«جین کلود بارتز» در تحلیلی از انواع کار و جنبش های فرهنگی حومه شهر «لیون» استفاده کنندگان کالاهای فرهنگی را در سه گروه مشخص دسته بندی نموده است که عبارتند از :
1- بهرهگیری کنندگان قطعی : این گروه در کلیه فعالیت های فرهنگی در هر کجا که باشند ، شرکت می کنند.
2- کاربرد کننده خفته : این گروه از کار و جنبش هایی کاربرد می کنند که از عقیده فضا و قیمت برای آن ها مناسب باشد .
3- کسانی که از اجناس و خدمات فرهنگی استفاده نمی کنند : (شامل طبقات زیر اجتماعی به ویژه طبقه کارگر) این گروه گیرنده نیستند و به یک خرده نزاکت تعلق دارند و با خرده فرهنگ چیره ساختن دهنده آن دانستن بیگانگی می کنند . در برنامه ریزی گسترش فرهنگی ، این گروه باید مورد پروا خاصی پیمان گیرند . «هرالد سوئدنر» جامعه شناس سوئدی طی 10 سال پژوهش ها خود در گویه جامعه شناسی نزاکت ، به مخالفت شدید طبقه کارگر با دانش عالی پی برد . از عقیده طبقه کارگر رفتن به تئاتر ، کنسرت و یا نمایشگاه به مفهوم اذعان ادب ویژگان بود که خویش را از آن آن نمی دانستند . آن ها معتقد بودند که این نزاکت گران است ، آموزش عادی که آن ها دیده اند سر و رمز گرفتن این ادب را به آن ها نمی دهد . و تکاپو های فرهنگی در ساختمان های مدرنی ارائه می گردد که با محل حیات کارگری آن ها بسیار متفاوت است .
«فرانسیس جین سن» ، بعد از سالها تجربه در این مقوله می گوید :«اگر کسان ادب نیاموخته به زبان ما سخن نمی گویند ، متعلق به جهت نیست که از نظر ذهنی از ما کمتر رشد کرده اند ، بلکه دلیل آن است که تجربیات آنها از زندگی با تجربیات ما تفاوت دارد . تجربیات آن ها فرهنگی برای آن ها به هستی آورده است که ما بستگی سر راست به آن نداشته ایم . »
این یک نیاز مبرم است که این شکاف از بین برود و پیوستگی محکمی بین این گروه و دانش رسمی حاکم به وجود آید . هر اقدامی که در این جهت به عمل آید ، باید با توجه به این اصل باشد که نمی طاقت به فرهنگی دست یافت که از لحاظ محتوی و شکل بتواند پاسخگوی نیازهای کل احزاب باشد و واقعیت این است که فقط زمانی می توانیم از دنیای ما سخن بگوییم که جهان در حقیقت هرچه بیشتر از آن همگان باشد در این صورت کل کسان قادر خواهند بود دست به ابداع ارزشهایی بزنند که متقابلا برای سایرین ملموس و باره تائید باشد . و این رویداد مهم از اهداف اصلی گسترش فرهنگی محسوب می شود . زیرا در توسعه فرهنگی ریشه-بن-بیخ بر این است که از فاصله طبقاتی در جامعه کاسته شود و از طریق فرآوری اجناس و خدمات فرهنگی بتوان هماهنگی و تعادل در کسان جامعه بوجود آورد .
مصرف کالاهای فرهنگی و هویت اجتماعی :
«مصرف کالاهای فرهنگی» در مقایسه با تولید و ساختارهای اجتماعی برآمده از فرآوری ، حوزه زیاد فراخ تری نسبت به کالاهای دیگر دارد . زیرا «مصرف کالاهای فرهنگی» کل افراد غیرشاغل را نیز در بر می گیرد . مثل جوانان ، بیکاران ، پیران و به اخص زنان (خانه دار) را که در اقتصاد نوین ، نوعا متعلق به ها چشمداشت نمی رود مولد اقتصادی باشند .
همچنین استعمال چندگانه کالاهای فرهنگی نیز می تواند گستره زیاد پیچیده وگسترده ای از مصرف را در برگیرد . همانگونه که اشاره شد یک کالای فرهنگی مشابه کتاب می تواند در موارد بسیار زیادی استعمال داشته باشد .
در باره مصرف کالاهای فرهنگی و هویت اجتماعی ، مسئله ای که امروزه حیات فرهنگی جوامع مختلف را ترسانیدن می کند بحث جهانی سازی و کالاهای فرهنگی که برای این حوزه تولید می شود است . مثل سینمای هالیوود ، بازی های کامپیوتر ای وارداتی و ... این فرهنگ مصرف کالاهای فرهنگی ، مردم را ترغیب می کند که بیش از نیازهای زیستی خود مبادرت به مصرف کالاهای فرهنگی کنند ، لغایت از این طریق فرایند انباشت سرمایه ادامه پیدا کند وعملکرد سامانه سرمایه داری جهانی تضمین شود . کل مردم جها ن، شمالی و جنوبی ، شرقی و غربی ، فقیر و غنی ، میل به مصرف کالاهای فرهنگی پیدا می کنند و « جامعه مصرف کالاهای فرهنگی» شکل می گیرد .
فرهنگ مصرف کالاهای فرهنگی از آن رو نیرویی جهانی ساز و همگونی احسنت است که هر چیزی را به کالا تبدیل (ایجاد احتیاج دروغین در مصرف کننده) و به بازار جهانی عرضه می کند . این فرآیند جهانی کالایی شدن چنان نیرومند و فراگیر است ، که حتی در عالی ترین پهنه های فرهنگی ، ساختارها را بر هم می ریزد و کیفیت ها ، کمی می شوند الی ادب به آسانی قابل خرید و فروش باشد . این طیف وسیع کالایی از «پوشاک» و «البسه» متنوع و گوناگون گرفته لغایت سینما ، بازی های رایانه ای و رمان های پر فروش را در بر می گیرد .
این دگرگونی ها پرشتاب ، نه فقط همه فرهنگ بومی و ناحیه ای و ملی و محلی را ترسانیدن و نفوذپذیر می کند ، که تمایز میان فرهنگ های عالی و عامیانه را نیز از بین می برد . هر دو گونه این نزاکت ها در هم یکی کردن شده و فرهنگ عالی تنزل کرده ، به چهره ابزاری برای ثروت اندوزی ، فخر فروشی و رفتارهای نمایشی در گزین کردن همگان پیمان می گیرد.
تقاضای مصرف کالاهای فرهنگی:
تقاضای مصرف کالاهای فرهنگی ، به شیوه جدایی ناپذیری به ساختار اجتماعی و معانی موجود در آن مربوط می شود و تنها در چارچوب آن ساختار و پیشینه روشنگری پذیر است . مردم در بستر یک جامعه ، آن نوع با کالاها و پدیده های فرهنگی مواجه می شوند ، که دیدگاه اجتماعی شان ایجاب می کند . مولفه های بسیاری از قبیل جنس ، سن ، پایگاه اجتماعی ، میزان تحصیلات ، تعلق به گروه خاصی (گروه خاص قومی ، زبانی ، مذهبی و ...) دیدگاه های خاص سیاسی و ... در پیوستگی با نگرش های فرهنگی اعضا یک جامعه در وابستگی است .
در واقعیت تقاضای فرهنگی ، همان انتظاراتی است که کسان درخصوص گذران اوقات فراغت خویش ، از اجناس و تکاپو های فرهنگی که خواهان آنند ، دارند . هرچند شدنی است به انگیزه موانعی که هستی دارد ، برآورده نشود . تقاضای فرهنگی ، گونه کار و جنبش باره چشمداشت برای روزهای معمول و تعطیل فرجام هفته و گونه تکاپو مورد انتظار برای جامعه است و موانعی که افراد و خانواده ها برای تحقق این فعالیت ها بر راز مسیر خویش دارند ، را بررسی می کند .
باید توجه داشت که موعد هایی از شبانه روز که ممکن است دربرگیرنده اوقات فراغت هم نباشد ، فرد در بستگی با محصولات فرهنگی است . این احیان می تواند دربرگیرنده زمان یک خانم منزل دار در خانه باشد و یا حتی ساعتی از شب که خانواده به انفرادی و یا با هم از این کالاهای فرهنگی کاربرد می کنند . برنامه های تلویزیون در این گویه بهره به سزایی دارد .
مصرف کالاهای فرهنگی، بعدی از زندگی فرهنگی است و این زمینه ، عمدتا با گسترش صنعت و فرهنگ مرتبط است و درخصوص جوامع جدید اغلب استعمال دارد تا جوامع سنتی و بر به کارگیری رسانه ها و وسایل فرهنگی (وسایلی که با آن فعالیتی فرهنگی سپریدن می شود) متمرکز می شود . مصرف کنندگان به اقتضای ادب غالب و حتی خرده ادب های موجود در جامعه مواجهه ای خاص با کالاهای فرآوری شده فرهنگی دارند .
عوامل موثر بر ارزش گذاری گونه ها و خدمات فرهنگی
بررسی ها و پژوهش ها پرتو دیتا اند که پنج عامل می تواند در ارزش گذاری کالاها و خدمات فرهنگی موثر باشد :
1- عوامل اقتصادی
2- عوامل فرهنگی و هنری
3- عوامل سیاسی
4- خاصیت های تولیدکننده و خالق
5- پیشینه پیشین آن کالا
رشد کمی و کیفی تولیدات فرهنگی
آمارهای موجود موید آن است که تولید فرهنگی در همگی گویه ها سیر صعودی داشته است . این حقیقت نه تنها در مورد کمیت آنها مصداق دارد ، بلکه در مقوله کیفی نیز می توان از این روند فزاینده سخن گفت . در مقایسه میانی فیلم های تولیدی ، نوارهای موسیقی ، کتب منتشره ، مجلات و مطبوعات ، گرد همایی ها و .... در دهه گذشته ترقی های چشم گیری مشاهده شده است که به عنوان واقعیتی انکارناپذیر نمایان می گردد . با این حال باید به این نکته هم اشاره داشت که گذشت زمان ، تحولات عمیق اجتماعی در ایران ، افزایش جمعیت و ... مرتبا نیازهای تازه تری برای تولیدکنندگان و مصرف کنندگان کالای فرهنگی ایجاد می کنند .عدم فرآوری متناسب با این سطح فزاینده مایحتاج می تواند موجب یک بیماری و گزند پذیرکردن نظام فرهنگی مملکت باشد در شرایط کنونی ، میزان تولیدات فرهنگی با توجه به رشد تولیدات ، به هیچ روی در کران احتیاج روزافزون دودمان جوان نیست . این کاستی لاجرم مقوله ساز ورود کالاهای فرهنگی اجنبی است که خویش از زمره عوامل بحران ساز در سامانه فرهنگی کشوراست . زیرا این کالاهای فرهنگی اجنبی با شرایط و موقعیت فرهنگی ایران تولید نشده است و می تواند استفاده بدون برنامه ریزی از این تولیدات ، زورگویی کردن های کثرت را در جامعه بوجود آورد و از همه مهمتر این که تولیدات ، درون را هم تحت الشعاع خود قرار دهد .
بستر و شرایط مناسب اجتماعی برای تولیدات فرهنگی و هنری
تولیدات فرهنگی و هنری از سویی بر پایه فکر ، تعمق ، مکاشفه و خلاقیت است و از سوی دیگر فنون و چیرگی های خاصی را طلب می کند که بر نشان سعی ، آموختن و آزمودن های پیوسته به وجود می آیند و تقویت می شوند .
در حوزه فرهنگ و هنر دائم آثاری ارزشمندترند که از بداعت و اصالت بیشتری برخوردارند و درعین حال در ساختار آنها ظرافت ، صناعت و انسجام به چشم می خورد .
تقویت بینش و روحیه هنری نیازمند مجال نو رویت و متفاوت دیدن است و این مجال باید فراهم باشد ، یعنی ساختار سیاسی و اجتماعی جامعه برای نو رویت و متفاوت رویت مانع تراشی و نارسایی برپایی نکند! . در غیر این چهره بصیرت و روحیه هنری در روبرو موانع فرهنگی – اجتماعی و سیاسی همانند سلیقه ها ، ارزش ها و ملاک های مرسوم و رایج دچار انفعال و در نهایت نابودی می شود . از سویی کسب مهارت و فنون تخصصی و تقویت استعداد برای اِحداث نشانه ها فرهنگی و هنری محتاج صرف منابع برای کسب تجربه است و شرایط و امکانات آن باید آماده باشد . تجربه ها دائم نتیجه مثبت و کامیابی آمیز ندارند ، اما نباید فراموش کرد که گذر از راه آن ها برای آموختن لازم است .
در گذشته مربیان ، استادان و بعضی صاحب منصبان هنر دوست و هنرمند پرور ، فرصت ، منبع و امکانات لازم را برای تجربه و نزاکت آموزی اهل ادب و هنر فراهم می کردند .
امروزه این پیشه با سیاست گذاری و پشتیبانی دولت می تواند ازطریق مراکز ، سازمان ها و موسسات فرهنگی و هنری اتمام گیرد ، به شرط آن که نظام مدیریتی حاکم بر این سازمان ها و موسسات با مقتضیات و مختصات پیشه و کار و جنبش در پهنه ادب و هنر همخوانی داشته باشد . در اینجاست که نظام مدیریت امور فرهنگی می تواند راهگشا باشد و مسائل مدیریت را از منظر فرهنگی بررسی کند ، لغایت فاصله بین سازمان ها و موسسات با مقتضیات و مختصات پیشه و فعالیت در پهنه ادب و هنر از بین برود.
مقبولیت تلقی شغل و پیشه (کسب درآمد) از فعالیت های فرهنگی و هنری
در سابقه برخی دانش ها و جوامع ، از آنگونه جامعه ما ، کسب درآمد و تلقی شغل از اغلب فعالیت های فرهنگی و هنری امری رایج نبوده و در برخی اوقات مذموم نیز شمرده می شده است .
امروزه به واسطه شرایط و برخی باورهای اجتماعی نیز اکثر کسانی که به کار فرهنگی و هنری اشتغال دارند آن را در مقام پیشه اصلی خود نمی دانند و کسب درآمد برای امرار معاش را در جاهای مربوط و یا نامربوط دیگری (خارج از پهنه فرهنگ و هنر) جست و جو می کنند . حتی گاهی دیده می شود که کسب درآمد و ثروت از محل فرآوری و عرضه یادگارها فرهنگی خود تولیدکنندگان و پدیدآورندگان این یادگارها نیز در چشم جامعه منفی تلقی می شود و درمقابل نگاه مادی نداشتن به فرآوری نشانه ها فرهنگی و هنری فضیلت شناخته می شود .
نتیجه وجود این نوع نگرش ها و باورهای اجتماعی مایه پدیدآمدن وضعیتی می شود که صحیح روبرو جهتی است که پروسه گسترش کارگماری مدنظر دارد ، یعنی از طرفی بازدارندگی از افزایش فرصت های شغلی راستین و از جانب سایر شفا نیافتن چگونگی اشتغال در حوزه نزاکت و هنر را به تعقیب دارد .
همانگونه که گواه هستیم در این وضعیت ، درآمد نویسندگان ، شعرا و هنرمندان ، ناشی از تکاپو فرهنگی و هنری معمولا یا به صورت پاداش ، کمک و کامپیوتر است و یا میزان همه درآمد فروش آثار و تولیدات از آن جا که به صورت سازمان یافته در چرخه پسندیده از بازاریابی عرضه پیمان نمی گیرد ، در مقایسه با سایر در آمدهای شغلی در دسته های سایر کار و جنبش های چیره دست از میزان ناچیزی برخورد ار است.
از سوی سایر ، تلقی ناقص و محدود از مشاغل فرهنگی و هنری ، به وجود آمدن سازمانهای چیره دست را که کارشان برنامه ریزی و مدیریت بر روند تولید ، بازاریابی و فروش محصولات فرهنگی و هنری است با رکود روبرو می کند .
نگاه دولت نیز به بخش دانش و هنر معمولا متفاوت از نگاه به بخش های سایر صنعتی و تولیدی است و به نوعی فقط خرج بر و غیراقتصادی است . غیراقتصادی و غیرتولیدی دیدن فعالیت های مربوط به دسته دانش و هنر اصولا در تقابل با بحث توسعه کارگماری ، که یک گویه اقتصادی است ، پیمان دارد .
بنابراین سرآغاز لازم برای اندیشیدن و گزاریدن به توسعه اشتغال در پهنه فرهنگ و هنر مستلزم تغییر در این دیدگاه ها و باورها در سطوح رسمی و غیر رسمی (عرفی ) است .
رعایت حقوق مالکیت آثار فرهنگی و هنری برای پدیدآورندگان و صاحبان این آثار
دارایی و سرمایه تولیدکنندگان نشانه ها فرهنگی و هنری ، اندیشه ، فرهنگ ، تاب ، خلاقیت و مهارت است .
رعایت حقوق مالکیت این نوع دارایی و سرمایه مانند هر گونه دارایی و سرمایه سایر می بایست به رسمیت شناخته شود . هر نوع گرفتن ، بهرهگیری و کپی برداری از سرمایه های فکری و هنری بدون رعایت حقوق پدیدآورندگان و صاحبان نشانه ها به معنی دخل و تصرف در اموال و دارایی آنها است .
در این چهره هم اشاعه منش ها عمومی به رعایت این حقوق در جامعه لازم است و هم وجود ضوابط ، قوانین و آیین نامه برای برخورد با اخلالگران و معترضان به این حقوق بایسته می نماید .
وجود نداشتن امنیت دارایی و سرمایه فکری ، دانشی و هنری به هر روی مخل گسترش اشتغال در دامنه فرآوری فرهنگی و هنری به حساب می آید .
تکریم سرمایه گذاری اقتصادی و تائید بهره مندی از مزایای آن در گستره دانش و هنر
معمولا در جامعه ما هرگونه تخصیص منابع مالی و امکاناتی در دامنه ادب و هنر از سوی دولت جنبه جاری و خدماتی و از سوی مردم جنبه خیرات و اعانات دارد. شرایط عمومی به نوع ای نیست که سرمایه گذاری در حوزه فرهنگ و هنر با نگرش اقتصادی و به منظور کسب درآمد و فایده ، مقبول جلوه کند . همین شرایط مایه شده است که جست و جو برای یافتن ساز و کارهای فعالیت اقتصادی در دسته ادب و هنر یا اصلا انجام نشود یا ناقص و برخی مواقع توام با انحراف باشد .
این در حالی است که در برخی از کشورها به علت وجود نداشتن اعتقادات و نگاه های متضاد ، تجربه سرمایه گذاری اقتصادی در بخش ادب و هنر موجب کسب تجارب ارزشمندی شده است که متناسب با ماهیت این نوع تکاپو ها سازماندهی و مدیریت اقتصادی ، کارگماری زا ، پر رونق و سودآوری را پدید آورده است . آن چنان که در بسیاری موارد اقتصاد کسب و کار در حوزه ادب و هنر با سایر مقوله های اقتصادی و بازرگانی رقابت می کند .
برخی از موانع و تنگناها در گستره کالاهای فرهنگی و هنری
برای این که اجناس و خدمات مصرفی دراین پهنه ، در تو کشور فرآوری شود و گویه های مصرف انها نیز در بیرون از کشور (صادرات) فراهم شود ، باید در ابتدا موانع و دشواری ها عمده ای که می تواند فرآوری و خدمات فرهنگی را دچار سخت و اختلال کنند شناسایی نماییم . که به کوتاهی در سه بخش 1- اجتماعی و فرهنگی 2- اقتصادی و مالی 3- قانونی و نهادی پیمان دارند.
موانع اجتماعی و فرهنگی
1- عدم عرضه نکردن کالاها و خدمات فرهنگی در اکثر روستاها ، شهرک ها و شهرهای کوچک
2- تمرکز واحدهای عرضه اجناس و خدمات فرهنگی در مراکز شهرها و در نتیجه هستی مشکلات و خرج های دسترسی مصرف کنندگان برای سهم برداری و استفاده از آن ها
3- فقدان انسجام مکانی بین مراکز تفریحی ، سیاحتی و صرف اوقات فراغت با واحدهای عرضه اجناس و خدمات فرهنگی در شهرها و مراکز جمعیتی
4- هستی نداشتن اجناس و خدمات مکمل در کناره واحدهای عرضه کالاها و خدمات فرهنگی
5- پخش سنتی و ناکارآمدکالاها و خدمات فرهنگی ، ورود غیرمجاز و غیرقانونی کالاها و خدمات جایگزین
6- حضور قابل توجه شاغلان ناچیز سواد ، بی سواد و یا حائز تحصیلات غیرمرتبط در فعالیت های فرهنگی
7- وجود مدیران غیرمتخصص در هدایت بنگاه ها و واحد های فرهنگی و سهم زیاد مختصر مدیران دانش آموخته از سلسله های گروه فرهنگ و هنر در مدیریت واحدهای فرهنگی و هنری
موانع اقتصادی و مالی
1- لوکس بودن کالاها و خدمات فرهنگی و هنری از نقطه نظر اکثر خانوارهای شهری و روستایی
2- قیمت گذاری برخی از اجناس و خدمات فرهنگی طبق هزینه مصارف واسطه ملموس و مدت موعد عرضه ، بدون توجه به رغبت پرداخت مصرف کننده
3- پرداخت یارانه ناچیز به تولیدکنندگان و درنتیجه گسست رابطه هدایت مصرف کنندگان ، تولید بهتر و مصرف بیشتر
4- تمرکز گرایی در صدور مجوز کار و جنبش های فرهنگی و هستی نداشتن استانداردهای ملی و محلی برای این گونه تکاپو ها و برآیند اینکه برپایی بی رغبتی در برخی از متقاضیان سرمایه گذاری در فعالیت های فرهنگی
5- مشکلات ناشی از مشارکت نکردن موسسات مالی و تامین سرمایه برای اغلب فعالیت های فرهنگی
6- سهم اندک تقسیم ادب و هنر در اعتبارات ملی
7- وجود شمار شایان توجه ادارات و سازمان هایی که اعتبارات آنها از محل بودجه فرهنگی و هنری تامین می شود و در نتیجه مقدار قابل توجهی از اعتبارات صرف هزینه های ستادی می شود .
8- قیمت پایین کالاهای وارداتی و بستن گذرگاه چشم وهمچشمی برای فرآوری کنندگان داخلی و تولیدکنندگان خارجی از حیث بها پایان یافته کالا
موانع قانونی و نهادی
1- محدودیت های برآمده از بازبینی و ممیزی که اغلب در زمینه اجناس و خدمات فرهنگی وجود دارد.
2- توزیع اعتبارات تقسیم دانش بین دستگاههای متعدد
3- حاکمیت نداشتن مصرف کنندگان کالاها و خدمات فرهنگی